ساختمان یک سوم
بسیاری از پروژه هایی که این روز ها عموم دفاتر معماری در ایران با آن روبرو می شوند روایت یک داستان تکراریست، مشتری با یک پلان معماری و سازه محاسبه شده و تاییدیه های نظام و شهرداری به دفتر معماری مراجعه می کند که گاهی معمار با رایزنی با سازنده موفق به تغییر وضعیت موجود می شود و گاهی هم (نه)، سازنده با توجه به شرایطی تمایل به هیچ گونه دخل و تصرف و یا تغییر در متراژ و ماهیت سازه را نخواهد داشت و معمار به این محکوم خواهد شد که معماری را به طراحی یک پوسته در نما و طراحی داخلی با کمترین تغییرات در پلان تقلیل داده، این پروژه به دسته دوم تعلق دارد. ما مدتی به این موضوع فکر می کردیم که اگر نخواهیم از انجام این جنس پروژه ها که به دسته دوم تعلق دارد منصرف شویم چه باید کرد ! در واقع اگر ما گرید سازه ایی محاط شده در عموم بناهای موجود را به عنوان یک واقعیت موجود در نظر بگیریم و از طرفی پلان های متعارف و مرسوم در فرآیند ساخت و ساز را هم یک واقعیت مطلوب و اقتصادی و نه چندان قابل مذاکره از نگاه مشتری در نظر بگیریم و آن را به رسمیت بشناسیم ، آیا دیگر فرصتی برای گریز از این شرایط محکوم و تایپولوژی تکرار شونده موجود باقی می ماند که بتوان از آن روزن به عنوان فرصتی برای اندکی نفوذ و آزاد شدن ظرفیتی به نفع پروژه بهره برد تا به سرنوشت محتوم عموم پروژه های مشابه دچار نشود ! پرسش : در نهایت این سوال مطرح می شود که در این ساختار موجود چه فرصت هایی را می توان آزاد کرد که احتمالا تاکنون از دسترس خارج مانده ؟ و یا کمتر به آن توجه شده باشد ؟ در پاسخ : باید گفت، وقتی که یک سری از امکانات در مقابل چشمانمان حاضر و مسلط هستند این احتمال وجود دارد که همزمان امکاناتی از دسترس دید و مشاهده ما غائب و خارج مانده باشند ! چند سال پیش در یک پروژه تجربی روی این موضوع متمرکز بودیم که اگر در زمانی که روی فرصت های موجود در پلان یک فضای سکونتی متعارف متمرکز هستیم آیا احتمال دارد که امکاناتی از دسترس دید و مشاهده ما غائب و خارج مانده باشد ! یکی از نکاتی که در مطالعه این موضوع برای ما جالب بود این بود که اگر همزمان به “برش” آن پروژه نظر کنیم متوجه خواهیم شد که معمولا تمام ارتفاع موجود در سکشن یک ساختمان برای تفکیک عملکردی و بصری فضاهای موجود در پلان ، مورد نیاز نخواهد بود و می توان ساختار این سلول های زیستی را به یک حوزه “یک سوم” و “دو سوم” تقسیم کنیم که در واقع حوزه“دو سوم” ابتدایی، مسئولیت تفکیک فیزیکی و بصری میان عملکرد های فضایی را بر عهده دارد در حالی که همزمان حوزه “یک سوم” فوقانی به دلیل در دسترس نبودن دائمی توسط کاربر (ونیاز های فیزیولوژیکی اش) قطعا مسئولیت سنگینی همانند حوزه “دو سوم” بر عهده نخواهد داشت، بخش “دو سوم” محدوده ایست که کاربر در آن زیست دارد و نیاز هایش را در آن برطرف می کند ولی بخش “یک سوم” محدوده ایست که جنس نیاز کاربر در آن متفاوت است، دائما در دسترس نیست و قرار نیست تفکیک دید و عملکرد ها را همچون بخش “دو سوم” برعهده داشته باشد . در نتیجه به این موضوع علاقه مند شدیم که فکر کنیم چگونه این ایده یعنی تمرکز برحوزه “یک سوم” پروژه میتواند در تایپولوژی گرید سازه ایی آپارتمانهای متعارف موجود امکان تولید ظرفیت های جدید را برای پروژه افزایش دهد.